بارانکده

رضا منصف

بارانکده

رضا منصف

پیام های کوتاه

  • ۲۴ فروردين ۹۲ , ۱۷:۲۱
    عشق
  • ۲۴ فروردين ۹۲ , ۱۴:۵۴
    تماس
  • ۱۵ فروردين ۹۲ , ۱۴:۱۰
    کاش
  • ۲۹ اسفند ۹۱ , ۱۷:۳۰
    عید

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

  • ۲۴ فروردين ۹۲ ، ۱۷:۲۱ عشق
  • ۲۴ فروردين ۹۲ ، ۱۴:۵۴ تماس

۷ مطلب در دی ۱۳۹۰ ثبت شده است

«جدایی نادر از سیمین»ِ اصغر فرهادی برندهء گلدن گلوب در بخش بهترین فیلم خارجی شد و رسانهء ملی صلاح ندید حتی خبرِ بدونِ تصویرِ این موفقیتِ «ایران» را کار کند!!!

     ممنون آقای فرهادی، مبارکت و مبارکمان باشد و به امید اینکه اسکار را هم مالِ خود کنی مرد!

نفس بکش نفس بکش
اینجا نفس غنیمته
توی سکوت مزرعه
صدای تو یه نعمته (بخشی از یکی از ترانه های سیاوش قمیشی)

+

گلشیفته و حماقت هایش

رضا منصف
۲۷ دی ۹۰ ، ۱۷:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸ نظر
آقا ما اینترنت ملی نمیخوایم، نفتو ملی کردین واسه هفت پشتمون بسه!

رضا منصف
۲۵ دی ۹۰ ، ۱۷:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر
خاک بر سر ِ اونی که از اینترنت میترسه!
و
خاک بر سر اونی که از دانشمندای یه مملکت میترسه!

رضا منصف
۲۱ دی ۹۰ ، ۱۰:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۷ نظر

من فقط عاشق ِ اینم، روزایی که با تو تنهام، کارُ بارِ زندگیمُ، بذارم برایِ فردام...


+   +


رضا منصف
۱۷ دی ۹۰ ، ۱۴:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر
من به چرخش زمین مشکوکم؛ باید بالا بروم و از آنجا ببینم که زمین می چرخد یا نه!
تازه اگر آنجا زمین نچرخد از کجا معلوم که من با سرعتی معادل سرعت زمین نمی چرخم که همین باعث می شود که زمین را ثابت ببینم؟
نه!
باز هم باید بالاتر بروم. دقیق که بگویم هفت آسمان باید بروم بالاتر و از کنار خدا نگاه کنم به زمین ببینم می چرخد یا نه! باید بروم پیش خدایی که از رگ قلبم به من نزدیک تر است!(+)
اصلا از کجا معلوم که قلب من در سینه ام باشد؟ شاید قلبم را پیش خدا در آسمان هفتم جا گذاشته ام؛ یا شاید بین راه!
به هر حال باید بروم
مقصد بهانه است، رفتن رسیدن است

+

زمین گرد است، انتها ندارد، رسیدن معنایی ندارد، مهم حرکت کردن است(نقل به مضمون از عرفان نظرآهاری)

+

اگر توانستید کتاب "انسان از منظری دیگر"(محمدعلی طاهری) و "الف"(پائولو کوئلیو) را بخوانید!

+

میبینید به جای درس خواندن برای ارشد، چه چیزهایی میخوانم؟

رضا منصف
۱۱ دی ۹۰ ، ۰۸:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۷ نظر
کلوا و اشربوا و لا جفتکوا

ترجمه: بخورید و بیاشامید اما جفتک نزنید*

* نکته کنکوری: تلمیح دارد به حادثه ای که در یکی از سه جایی رخ داد که رئیسش یکی از آن دو1 نفر است!

1: هه هه، خیلی بیشتر از این حرفان!

رضا منصف
۰۹ دی ۹۰ ، ۱۳:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۷ نظر
گفته بودی چرا نمینویسی و گفته بودم کار زیاد دارم اگرچه بی کارم، درس و پروژه و میانترم هایی که آخر ترم برگزار میشود! و ... ، بهانه بود هرچه گفته بودم، گاهی خوشحال بودم و گاهی غمگین، روزهای جالبی را تجربه میکنم این روزها! بگذار اسمش را بگذارم روزهای زیبا! حس میکردم در حرکتم، کوئلیو هم همین را میگفت در هفتاد و پنج صفحهء اولِ الف که دیشب خواندم. تازه حدیث هم داریم که اگر دو روزت مثل هم باشد دچار خسرانی! میبینی؟ این روزها همه چیز را با هم تطبیق میدهم، شده ام متخصص همه چیِ تطبیقی، میگویم همه چی چون واقعا همه چیز را به هم وصل میکنم، قانون تضاد را با قانون سوم نیوتن، ... بگذریم اگر بخواهم همه اش را بگویم پست نمیشود، طومار میشود، اما این همه را  گفتم و خیلیها را نگفتم برای چه؟

     گفتم و نگفتم خیلی چیزها را تا برسم به تشکر از خیلی ها که خواسته و ناخواسته این روزها را برایم شیرین تر ساخته اند، میخواهم اسمشان را بگویم، خوشت بیاید یا نیاید، بدانند یا ندانند، بخوانند یا نخوانند، احساس میکنم باید ازشان تشکر کنم همانطور که سه روز پیش وقتی، داستانش بماند، احساس کردم باید از ضیابری، استادِ خیلی از درس های دوره کاردانی تشکر کنم و کردم و بعدش کلی انرژی مثبت پس گرفتم، هم از کار خودم هم از ضیابریِ همیشه مهربان، و اما تشکراتِ من از بردیا و تابا و بهاره و طاهری اش، و بهشتی سرشت و محمد جواد و راحیل(که این دوتای آخر را از نوشته هایشان میشناسم و راحیل این روزها کمرنگ تر شده) و شهروز و کامی و نیما و سحر و امین(که شنیدن صدایش مرا برد به آن روزهای خوب) و کلی هایِ دیگر که بعضیشان مثل محمد و علیرضا و آیدین و بهمن و ... را خیلی وقت است که ندیدم و خیلی های دیگر تر که نمیشناسمشان و مرا نمیشناسند و کلی حال خوب را نصیبم کردند، سپاس و سلامت باشید و کاش همه انسان ها با هم مهربان تر باشند، آنچنان که شمایان با منید!

پ.ن. : ببخشد هرکه از قلم افتاد! بداند که از قلبم نیفتاد!

رضا منصف
۰۶ دی ۹۰ ، ۰۸:۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۶ نظر