بارانکده

رضا منصف

بارانکده

رضا منصف

پیام های کوتاه

  • ۲۴ فروردين ۹۲ , ۱۷:۲۱
    عشق
  • ۲۴ فروردين ۹۲ , ۱۴:۵۴
    تماس
  • ۱۵ فروردين ۹۲ , ۱۴:۱۰
    کاش
  • ۲۹ اسفند ۹۱ , ۱۷:۳۰
    عید

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

  • ۲۴ فروردين ۹۲ ، ۱۷:۲۱ عشق
  • ۲۴ فروردين ۹۲ ، ۱۴:۵۴ تماس

۱۸ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۱ ثبت شده است

عطر تو را میدهد

شکوفه های درخت همسایه

چرا، نمیدانم!

رضا منصف
۱۱ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۸:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

شعرهایم را پس از این اینجا بخوانید:

شصتُ هشت

رضا منصف
۱۱ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۵:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
رضا منصف
۱۰ ارديبهشت ۹۱ ، ۲۰:۱۵
فکر کن! امروز هم با سر درد از خواب بیدار شدم، سر دردی که امروز شد یک هفته که امانم را بریده! سر گیجه هم همراهش است. و من به صحبت های هیچ کس گوش نمیکنم، آخر دکتر ها را قبول ندارم، آخرین دکتری که قبولش داشتم سید محمود حسابی بود!!

از توضیحات و تفصیل ها میگذرم، می رسم به دانشگاه که برای دو واحد باید تا قزوین بروم امروز، با رحمانی سمینار در مسائل مالی دارم و به شدت از کلاسهای رحمانی بدم می آید، عاشق پیچاندن است! درست و حسابی درس نمیدهد، خدا کند حداقل خوب نمره بدهد، مثل آن همتیِ...!

این بار رحمانی نمی پیچاند و کمی حالم بهتر میشود.

می آیم خانه!

فیس بوک میروم.

وبلاگ میخوانم.

چند تایی وبلاگ به پیوند های وبلاگم اضافه میکنم.

خاصه خواندن مهدیه لطیفی حالم را بهتر میکند.

شام نمیخورم. یعنی سر سفره نمیروم!

مامان برایم یک بشقاب لوبیا پلوی نهار را که خیلی دوستش دارم می آورد میگذارد جلوی آئینه، میگویم نمیخورم؛اما ته بشقاب را در می آورم.

حالم بهتر است الان!

سرم ولی هنوز درد میکند!

رضا منصف
۰۹ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۷:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۶ نظر

وقتی که داری، دیوونه میشی


وقتی یه لحظه، بیرون نمیره از سرت، تصویر چشماش

وقتی هنوز حس میکنی، تو دست دیگریه دستاش


وقتی هنوز تنهای تنهایی و اون، عین خیالش

عین خیالش نیست که، تنهایی، تنها!


وقتی هنوز غم تو صداته، مثل همزاد

وقتی میدونی اون دلش، تو رو نمیخواد


سخته بخوایّ و اون نخواد

سخته بیایّ و اون نیاد


سخته دلت پیش کسی باشه، که اون

دل تو رو برای عاشقی نخواد


[رضا منصف، 9 اردی جهنم! 1391، کرج]

رضا منصف
۰۹ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۵:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۷ نظر
این روزها آدمها چه ساده به هم گره میخورند...

و چه ابلهانه خیلی چیزها دیگر اهمیت خود را از دست میدهند

سرت را بالا بگیر و خیره شو در چشمهایم، حتی با نگاه خالیت

دیوانه! عاشقت شدم، به همین سادگی!

رضا منصف
۰۳ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۰:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۷ نظر
گاهی وقتا که دیگه طاقت دوری ندارم  /  میرم و اون قاب عکس کهنه رو بر می دارم

میشینم خیره میشم به عکس تو  /  دو سه تا بوسه رو لبهات می ذارم

***
دوباره باعکسِ تو عاشق میشم  /  روی دریای خیال قایق می شم

دستای گرمتو تو دستام میگیرم  /  واسه تو تب میکنم، برات میمیرم

***
دوباره یاد تو آتیشه به جونم  /  دوباره رنگِ چشات جون میگیره، من نمیتونم

بی تو و عطرِ تنت  /  زنده بمونم

***

پرِ عطرِ گلِ نارنجه تنت  /  گل نارنجی که ریختی، توی چینِ دامنت

دوباره دویدنِ ما  /  دوباره رسیدن و گرفتنِ پیراهنت

***

داره بارون میباره مثل همیشه  /  بی تو اشک چشم من، تموم نمیشه

یادته که هر دَفه بهت میگفتم:  /  دوری سنگه برای این قلبِ شیشه؟

***

دوباره گریه امونم نمی ده  /  وقتِ رفتنت به ذهنم رسیده

یادته خندۀ آخرم که دیدی؟  /  بعدشم خیسی چشمایی که هیچ وقت تو ندیدی

***

«باید تو رو پیدا کنم  /  شاید هنوزم دیر نیست

تو ساده دل کندی ولی  /  تقدیر بی تقصیر نیست»*



رضا منصف
1 اردی بهشت 91، کرج



* دو بیت آخر از مونا برزویی است، که با صدای شادمهر عقیلی شنیده شد!
رضا منصف
۰۱ ارديبهشت ۹۱ ، ۱۳:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر
افتتاحیه:

آن وری ها مستر بین داشتند، ما مستر سین ساختیم که بعدتر اسمش شد مستر بینِ ایرانی و حالا هم حمید ماهی صفت!

امّا کارِ هر دویشان یکی است، حقایق تلخ جامعه را به شکل طنز بیان میکنند.


متن:

ماهی صفت روزی از اختلافِ بین دو قومیتِ ایرانی میگفت و طنابی که سهمِ هرکدام از طرفین را از آب بزرگترین دریاچۀ جهان مشخص میکرد و نیمه شبی که یکی از آن دو قوم با کاسه از این سوی طناب به آن سویش آب میریختند برای افزایش سهم خود!

آن روز میخندیدیم و در مخیله مان نمیگنجید چنین چیزی!

خشک کردن دریاچۀ ارومیه به دست خودمان و طرح انتقالِ آب از دریاچۀ کاسپین و رود ارس[با وجود اینکه چندین رودخانۀ دائمی و فصلی به آن میریزد و روی آنها سد ساخته ایم] را کنار بگذاریم، هیچ رقمه نمیتوانم از انتقال آب کاسپین به مرکز ایران بگذرم!


پیشنهاد:

1. برای خود نمایی راه های بهتری هم وجود دارد، بیشتر فکر کنید!

2. میتوان آبهای جنوب ایران را به کاسپین وصل کرد، با کانالی قابل کشتیرانی(به جانِ خودم چنین طرحی وجود داشت) و بعد از تقسیمِ میهن به دو نیمه، طرح تفکیک جنسیتی و ارتقای امنیت اجتماعی را به نحو احسن اجرا کنیم: خانوما این ورِ کانال، آقایون اون ور؛ اِ، من چرا سمت خانوما هستم؟ کشتی! دربست اون ورِ کانال!


اختتامیه:

 والا!


منبع الهام:

مطلب عادل صادقی با عنوان «دریاچۀ ارومیه، مرگ تدریجی یک میراث» ، نشریه دانشجویی نردبام، زمستان 89

رضا منصف
۰۱ ارديبهشت ۹۱ ، ۰۹:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر