حوّای من
چهارشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۲:۱۷ ب.ظ
وقت رفتن نرم نرمک می رسد
ای امان از این دل شیدای من
خال مشکینت مرا جادو نمود
ای سر من، ای همه سودای من
«نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم»1
دل مبر از من، همه دنیای من
سر عشق خود نگفتم با کسی جز راز دان
سر عشقت، عشق جان افزای من
قفل قلبم را گشودی با دو چشمت، نازنین
زندگی تفسیر لبخندت بُوَد زیبای من
این سخن ها را رها کن، سیب تارف(تعارف) کن به من
سیب تارف کن به من، ای خوب، ای حوّای من
[رضا منصف، اردیبهشت 91، قزوین]
1: از استاد شهریار
+ اصلاح شد!
۹۱/۰۲/۲۷
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را